دیوارِ دل

از عکس قشنگت که شده مثل رخ ماه، امروز به دیوار دلم، قاب بگویم... :)

دیوارِ دل

از عکس قشنگت که شده مثل رخ ماه، امروز به دیوار دلم، قاب بگویم... :)

حتّی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونان که التهاب بیابان، سراب را...

-امین پور

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۳ مطلب با موضوع «پدر» ثبت شده است

سوزِ سرما؛ هوا غبارآلود

نیمه‌شب‌ها هوای شهرک، سرد

آن‌همه اضطراب و دلهره هم

زندگی را خراب‌تر می‌کرد

*

جاده‌هایی که سرد و لغزنده

دید، اندک، هوا پر از مِه بود

برف و باران مدام می‌بارید

از دلِ آسمانِ غم‌آلود

*

ظهر یک روز ِ سردِ بهمن‌ماه

بغضِ سنگینِ در گلو، ترکید

ناگهان، آه... ما یتیم شدیم

گریه در گوش خانه‌مان پیچید...

*

مادرم پیرهن سیاه آورد

شمعِ روشن، کنار حلواها...

گوشۀ قاب عکس بابا خورد،

یک روبانِ سیاه، آن بالا

*

ناگهان بعدِ طُرفَةُ العینی

عید آمد... ولی بدون پدر

عیدِ بی او خودِ جهنّم بود

از زمستانِ سرد هم بدتر

....

هی گذشت و گذشت و از آن وقت،

ما بزرگ و بزرگ‌تر شده‌ایم

پدرِ ما خودِ امام علی(ع) ست

صاحب بهترین پدر شده‌ایم...

14. آذرماه. 1393

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۲:۲۰
فائزه شفیعی

-«امشب رو بخواب با همه تنهایی

چشماتُ ببند ماه من، لالایی...»

با گریه و زیر لب فقط این را گفت:

- هرگز نمیاد دخترم! بابایی...

***

یک فرم گرفت و تیک ِ اوّل را زد

یک بغض میان قلب او درجا زد

«در قید حیات» را علامت نگذاشت

با اشک، خودش جای پدر امضا زد...

6.شهریور.93

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۹
فائزه شفیعی

دل مانده و دفتر شما مانده و من

شب آمده و کمی دعا مانده و من

چشمِ تر من مانده به عکس‌ت بابا!

سجّاده‌ی خیسم و خدا مانده و من...

[24.آذر.1391]

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۷
فائزه شفیعی