سکوت کرده ای و در جواب می گرید
کسی که خسته از این التهاب می گرید
ندیدن تو برایش شده است کابوسی
تو را اگر که نبیند به خواب می گرید
در انتظار، فروخورده ابر بغضش را
بهار اگر برسد بی حساب می گرید
و اینکه آمده از آسمان نه باران است
که از نبودن تو آفتاب می گرید
ببین که تاک کهنسال مان چهل سال است
که در فراق تو هرشب، شراب می گرید...