کریسمس
پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ب.ظ
شاعر نوشت: «قافیه، وزن و ردیف، بس
شعر مرا قشنگ ندانسته هیچ کس
هر لحظه از سرودنشان خسته میشوم
از دست وزن و قافیه میافتم از نفس
مضمون عشق و دوری معشوق کافیاست
مضمونِ: خستهام به خدا، او کجاست پس»
شاعر! نگو... نگو سخن از عشق کافیاست
دیگر نخوان برای من این شعر را عبث...
در زندگی برای همه عشق لازم است
مثل چراغ، روی درخت کریسمس!
۹۳/۱۰/۰۴
اولاً Merry Christmas!
ثانیاً آن شعر مربوط به شب یلدایتان بود، بیت «حافظ! فقط برای خودت شعر گفته ای/ فالم میان شعر تو پیدا نمیشود» را خیلی خیلی خیلی خوشم آمد؛ اصلاً چند روز پیش که خواندمش یک حس خاصی را منتقل میکرد. لازم دانستم حتماً یادآوری کنم. (جدا از این که از دید فنی ساختارشکنی هم دارد و این حرفها میگویم...)