دیوارِ دل

از عکس قشنگت که شده مثل رخ ماه، امروز به دیوار دلم، قاب بگویم... :)

دیوارِ دل

از عکس قشنگت که شده مثل رخ ماه، امروز به دیوار دلم، قاب بگویم... :)

حتّی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونان که التهاب بیابان، سراب را...

-امین پور

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند...
۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۷
فائزه شفیعی

امسال کبیسه شده اسفند که چشمم

یک روز تو را بیشتر از پیش ببیند...

اسفند 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۳۵
فائزه شفیعی

وقتی نباشی خنده ام کمتر می آید

یک اشک می غلتد، یکی دیگر می آید

بی تابم آنقدری که اسپندی بر آتش

وقتی نباشی صبرم آسان سر می آید

از پنجره انداختم بیرون غمم را

چشم تو را تا دور دید از در می آید

نزدیک بود آخر که جانم را بگیرد

لبخندت امّا از پس غم بر می آید

دیدار تو مثل بهاری بعد اسفند،

حتّی شده یک روز دیر، آخر می آید...

14. اسفند. 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۱
فائزه شفیعی

خواب دیدم که شاعری هستم، نام زیبات بر کتاب من است

عکس جلدش منی که می خندم، بین دستان تو که قاب من است

کیستی تو که این قدر خوبی؟ کیستم من که عاشقت شده ام؟

پرسشی دارم، آنکه می دانی، آن سوالی که خود، جواب من است

منم آن «آفتابگردانی»، که دلش تنگِ روی «ماه» تو است

شب به شب با امید می گوید:«امشب او میهمان خواب من است»

شاخه ای خم شده است تا چشمت، تازه انگور داده است انگار

خواب دیدم ز دیدنت مستم، چشم تو جام پر شراب من است

بی تو انگار آسمان ابری است، سرد و تاریک می شود دنیا

تو که باشی جهان من گرم است، برق چشمانت آفتاب من است

خواب دیدم که شاعری هستم، شعر نه بلکه عشق میگویم

زندگی شعر ناب شاعرهاست، و تویی آنکه شعر ناب من است...

18. آبان. 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۸
فائزه شفیعی

بهارم! آمدم مهمانی ات، هرچند اسفند است

دوباره مثل هردفعه به لب های تو لبخند است

کتاب سرگذشتم را میان باغ تو دیدم

نهال کودکی هایم چقدر اکنون تنومند است

به رسم کودکی هایم نشستم روی ایوانت

کنار چایی تازه دمت شیرینی و قند است

نشانم داده ای هربار از اعماق آن صندوق

نگینت را، که این زیباترین نوع گلوبند است

دوباره قاب عکس قهرمانت را به من دادی

که دیدم جاری از چشمان تو یک رود اروند است

و با من برف های روی موهای تو می گویند

که این مادربزرگ خوب، یک کوه دماوند است...

اردیبهشت 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۳
فائزه شفیعی

باید به شوق جاده ی عشقت خطر کنیم

راهی شویم و کل جهان را خبر کنیم

باید به عاشقانه ترین شکل انتظار،

صد جان اگر که بود، برایت سپر کنیم

هر روزِ انتظار شبِ اوّلِ دی است

یلدای خویش را به امید تو سر کنیم

من خواهر تمام درختانم، از خزان،

یارب! عنایتی! به سلامت گذر کنیم

هرسال می رویم شمال و جنوب، کاش

این یک بهار سمت تو عزم سفر کنیم...

3. خرداد. 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۳۹
فائزه شفیعی

از آن شبی که پریدی در آسمان ماندی

ستاره ای شدی و مثل یک نشان ماندی

طلوع کردی و خورشید پشت سر جا ماند

تو بی غروب ترین شعر آسمان ماندی

چراغ راه منی ای گل همیشه بهار!

که بین این همه تقویم بی خزان ماندی

نشسته برف به موهای من... چه پیر شدم

چقدر در طی این سالها جوان ماندی

زمان تو را به اسارت گرفته در آغوش

شهید عشقی و گمنام، جاودان ماندی

29. خرداد. 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۳۴
فائزه شفیعی

خورشید تویی، برادر آئینه‌ی تو

رو کرد به تو، ماه بنی هاشم شد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۱
فائزه شفیعی

متن داخل کارت عروسی‌ام که از جانم برآمد... ان‌شاءالله مخاطبش دستانم را بگیرد و هیچ وقت رها نکند...

ای امامِ عصرِ مهربان!

زیر سایۀ شما

در پناه لطف جاودانه‌تان

هم‌سفر شدیم

با نگاه لطف خود به راه ما روشنی دهید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۴
فائزه شفیعی

باید به شوق جادۀ عشقت خطر کنیم

راهی شویم و کل جهان را خبر کنیم

باید به عاشقانه ترین شکل انتظار،

صدجان اگر که بود، برایت سپر کنیم

هرروزِ انتظار شب اول دی است،

یلدای خویش را به امید تو سر کنیم

من خواهر تمام درختانم.. از خزان؛

یارب! عنایتی! به سلامت گذر کنیم

هرسال می رویم شمال و جنوب، کاش

این یک بهار سمت تو عزم سفر کنیم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۰
فائزه شفیعی

سکوت کرده ای و در جواب می گرید

کسی که خسته از این التهاب می گرید

ندیدن تو برایش شده است کابوسی

تو را اگر که نبیند به خواب می گرید

در انتظار، فروخورده ابر بغضش را

بهار اگر برسد بی حساب می گرید

و اینکه آمده از آسمان نه باران است

که از نبودن تو آفتاب می گرید

ببین که تاک کهنسال مان چهل سال است

که در فراق تو هرشب، شراب می گرید...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۸
فائزه شفیعی