شعری بنویسم، غزلی ناب بگویم
از حال و هوای دل بی تاب بگویم
خورشید شده تاج طلایی به سر من
از عکس همان بانوی مهتاب بگویم
شیرینی لبخند تو من را به فنا برد
از قند که شد در دل من آب بگویم
از عکس قشنگت که شده مثل رخ ماه؛
امروز به دیوار دلم قاب بگویم
فارغ ز غم و غصّه ی یعقوب پیمبر
یوسف شده ام تا که فقط خواب بگویم...
[19.اسفند.1392]